پاسخ به:سیاحت_غرب
شنبه 11 اردیبهشت 1395 3:39 PM
ســرگذشـــت ارواح ســــــرگردان بـــــــــرزخ :eight:
قسمت 8
:beginner:سرانجام مرد !
:red_circle: بعد از آنکه جواب تک تک سوالات آنها را دادم گفتند اینها را از کجا آموختی:interrobang:
:bulb: از این پرسششان در فکر فرو رفتم که نکند آنچه در دنیا آموختم غلط از آب برآید ؟ :disappointed_relieved:
:exclamation:با خود گفتم خدایا ! من تازه به این جهان آمده ام و زبان اهل آن را نمیدانم . خدایا به حق علی بن ابیطالب مددی کن !:pray:
:o: در این فکر بودم که ناگهان نعره آنها همچون صاعقه آسمانی بلند شد : بگو آنچه گفتی از کجا گفتی :question:
:mega: با آن نعره تازه به هوش آمدم و به آن قیافه بد ترکیب نگاه کردم ؛ صورتی بسبار زشت داشت -خدا چهره ای به این زشتی را بخواب کسی نیاورد:persevere:
:hotsprings: چشمهایش برشته و سرخ شده همچون شعله آتش صورت سیاه دهان باز همچون دهان شتر ، دندان ها بلند و زرد ، با گرز ها آماده زدن . :fire:
:ear_of_rice: من از شدت ترس و نگرانی از هوش رفتم و در آن حال گویا چیزی به من الهام شد . درحالیکه از شدت ترس پلک های چشمم را بسته بودم ، با صدای ضعیف جواب دادم : خدا مرا به این مطلب راهنمایی نمود :sparkles:
:white_flower:همینطور که چشمانم بسته بود از آنها شنیدم که گفتند : بخواب ! مانند تو عروسی که در حجله زفاف میخوابد این را گفتند و ...:leaves:
⏮ادامه دارد ...
:hibiscus: