پاسخ به: خنده بارون
سه شنبه 19 دی 1396 2:22 PM
خیابان یک دوطرفه:
یک نفر تا وارد خیابان یک طرفه می شه، پلیس می گیرتش و می گه: کجا با این عجله؟
می گه جناب سروان، هر جا می خواستم برم دیگه دیر شده بود. ببین همه دارن بر می گردن.
پوست پرتغال:
به شخصی که پرتغال را با پوست می خورد، می گویند: چرا با پوست می خوری؟
گفت: من که می دونم داخلش چیه؟ برای چی پوستش و بکنم.
قوی ترین حیوان:
روزی پسری از پدرش پرسید:
پدرجان اگه گفتی: قوی ترین حیوان کدام است؟
پدر گفت: مورچه، چون یک روز مورچه ای داخل پریز برق رفت من هم خواستم آن را در بیاورم چنان لگدی به من رد که چند متر پرتاب شدم.
شاخه ی درخت:
به یه نفر می گن اگه توی آب در حال غرق شدن باشی چه کار می کنی؟
کمی گه: دستم را می گیرم به یک شاخه درخت.
بهش می گن اون جا که شاخه ی درخت نیست.
می گه: مجبورم، می فهمی مجبورم.
مسافرت:
خانواده ای برای زندگی به شهر می روند. مادر به بچه اش می گه: ای جا شهره.اگه جایی رفتی و در زدی و اون ها گفتن: کیه؟
تو یه وقت نگی: مویوم. باید بگی منم.
بچه می گه: آخه اگه بگم منم. اونا از کجا می فهمن مویوم؟
گو ش دراز:
به گوش دراز می گن: چرا گوش هات این قدر درازه؟
می گه: خواب دیگه، هر خوشکلی یه عیبی داره.
منبع: فصلنامه سازمان تبلیغات اسلامی