0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۲
جمعه 13 فروردین 1395  10:41 PM

صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را

می کند دربسته آهی خانه آیینه را

درد و داغ عشق را در دل نهفتن مشکل است

این سپند شوخ، مجمر می کند گنجینه را

عمر باقی مانده را نتوان به غفلت صرف کرد

ساقیا پیش آر آن ته شیشه دوشینه را

زنگ از آیینه تاریک صیقل می برد

مگذران بی باده روشن شب آدینه را

هیچ سیل خانه پردازی چو گرد کینه نیست

در درون خانه باشد خصم، صاحب کینه را

گل ز شبنم در دل شبها نمی باشد جدا

خودپرستان در بغل گیرند شب آیینه را

از نمد، آیینه صائب در حصار آهن است

صوفیان دانند قدر خرقه پشمینه را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها