0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۸۸
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

صبر و طاقت از دل بی تاب می جوییم ما

حیرت آیینه از سیماب می جوییم ما

با سیه کاری طمع داریم حسن عاقبت

دولت بیدار را در خواب می جوییم ما

شکوه با ناراستی از چرخ کجرو می کنیم

راستی در جوی کج از آب می جوییم ما

چون کتان هر چند از ماه است زخم ما، همان

مرهم کافوری از مهتاب می جوییم ما

از لباسی دوستان، داریم دلسوزی طمع

اخگر از خاکستر سنجاب می جوییم ما

می کند همدرد، عیش ناقص ما را تمام

در میان رشته ها همتاب می جوییم ما

در پریشان کردن جمعیت دنیاست جمع

آنچه از جمعیت اسباب می جوییم ما

گرمیی کز عشق باید جست آن را در لباس

از سمور و قاقم و سنجاب می جوییم ما

از وصال یار محرومیم با همخانگی

در حرم چون غافلان محراب می جوییم ما

هر که خود را جمع می سازد همه عالم در اوست

بحر را در حقه گرداب می جوییم ما

از حقیقت روی صائب در مجاز آورده ایم

ماه را دایم ز طشت آب می جوییم ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها