0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۸۰
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما

باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما

ناله ما حلقه در گوش اجابت می کشد

کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما

قطره اشکیم با آوارگی هم کاروان

در کنار چشم از خاطر فراموشیم ما

فتنه صد انجمن، آشوب صد هنگامه ایم

گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما

بی تأمل چون عرق بر روی خوبان می دویم

چون کمند زلف، گستاخ برو دوشیم ما

پیکر ما می کند شمشیر را دندانه دار

در لباس از جوهر ذاتی زره پوشیم ما

کار روغن می کند بر آتش ما آب تیغ

خون منصوریم، دایم بر سر جوشیم ما

خرقه درویشی ما چون زره زیر قباست

پیش چشم خلق ظاهربین قباپوشیم ما

نامه پیچیده را چون آب خواندن حق ماست

کز سخن فهمان آن لبهای خاموشیم ما

از شراب ما رگ خامی است صائب موج زن

گر چه عمری شد درین میخانه در جوشیم ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها