0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۶۴
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

نه ز خامی نقش ها را خام می بندیم ما

پرده بر چشم بد ایام می بندیم ما

دیده خونخوار ما را نیست سیری از شکار

خاکساری را به خود چون دام می بندیم ما

فیض بالادست مینا را طلب در کار نیست

چون لب ساغر، لب از ابرام می بندیم ما

می شود همچون فلاخن شهپر پرواز ما

سنگ اگر بر جان بی آرام می بندیم ما

مطلب ما بی دلان از چشم بستن خواب نیست

در به روی آرزوی خام می بندیم ما

گر چه زخم صبح از خورشید می گردد زیاد

رخنه خمیازه را از جام می بندیم ما

در به روی گفتگو، هر چند باشد دلپذیر

با زبان چرب چون بادام می بندیم ما

در ره افتادگی از ما کسی در پیش نیست

نقش بر روی زمین هر گام می بندیم ما

تیغ را دندانه می سازد سپر انداختن

از دعا دایم راه دشنام می بندیم ما

بستگی کفرست در آیین ما آزادگان

می شود زنار اگر احرام می بندیم ما

نیست صائب چون شرر ما را به جان دلبستگی

چشم در آغاز از انجام می بندیم ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها