0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۶۰
جمعه 13 فروردین 1395  10:38 PM

مهر خاموشی که گیرد از دهان زخم ما؟

غیر پیکانش که می داند زبان زخم ما؟

دست و تیغی کو، که تا دامان دریای عدم

نگسلد چون موج از هم کاروان زخم ما

ای که از لعل لبت شور قیامت گرده ای است

رحمتی کن بر لب عاجز بیان زخم ما

خون به صد رنگینی اظهار شکایت می کند

نیست در ظاهر زبان گر در دهان زخم ما

از دل مجروح ما خون گرد کلفت می برد

تیغ سیراب است آب گلستان زخم ما

گرد الماس و نمک، پر در پر هم بافته است

راه مرهم نیست در دارالامان زخم ما

جوهر شمشیر را چون موی آتش دیده کرد

الحذر از شکوه آتش زبان زخم ما

می کند هر قطره خون، طوفان دیگر زیر پوست

اختر ثابت ندارد آسمان زخم ما

هر غباری کز نمکدان تو می گیرد هوا

هم ز گرد راه می پرسد نشان زخم ما

بر دهان صبح، اختر بخیه نتوانست زد

چون برآید بخیه از حفظ دهان زخم ما؟

خودنمایی شیوه ما نیست چون نادیدگان

هیچ کس صائب نمی داند نشان زخم ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها