0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۵۹
جمعه 13 فروردین 1395  10:37 PM

از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما

از نمک سنگین شود خواب کباب خام ما

هر که دولت یافت، شست از لوح خاطر نام ما

اوج دولت طاق نسیان است در ایام ما

قسمت ما زین شکارستان به جز افسوس نیست

دانه اشک تلخ می گردد به چشم دام ما

مردمی گردیده است از چشم خوبان گوشه گیر

چین ابرو مد انعام است در ایام ما

می خورد چون خون دل هر کس به قدر دستگاه

باش کوچکتر ز جام دیگران گو جام ما

بوسه ما را کجا خواهد به آن لب راه داد؟

آن که ره ندهد به گوش از سرکشی پیغام ما

از دعای خیر، ما شکر به کارش می کنیم

هر که می سازد دهانی تلخ از دشنام ما

در نظر واکردنی طی شد بساط زندگی

چون شرر در نقطه آغاز بود انجام ما

بر دل آزاده ما باغ امکان تنگ بود

چشم تنگ قمریان چون سرو داد اندام ما

حسن ماند از خیره چشمی های ما زیر نقاب

شد در امیدواری بسته از ابرام ما

در بلا انداخت جمعیت دل آزاده را

فلس ما چون ماهیان گردید آخر دام ما

طفل بازیگوش آرام از معلم می برد

تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما

نیست صائب جام عیش ما چو گل پا در رکاب

تا فلک گردان بود، در دور باشد جام ما

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها