0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۳
جمعه 13 فروردین 1395  10:36 PM

چون ز می افروختی آن عارض پر نور را

داغ بی تابی چراغان کرد کوه طور را

از سر پر شور ما ای عقل ناقص در گذر

پاسبانی نیست حاجت خانه زنبور را

بر گل رخسار او آن خال دلکش را ببین

بر کف دست سلیمان گر ندیدی مور را

بلبل بی شرم گرم ناله بیجا گشته است

عاشق خاموش باید غنچه مستور را

ای خط بی رحم، دست از دانه خالش بدار

از نظر پنهان مکن، دلخوش کن صد مور را

پیش ازین خالش چنین بی رحم و سنگین دل نبود

خط مشکین کرد خاک آلود این زنبور را

درد را با دردمندان التفات دیگرست

با سر بندست پیوند دگر ساطور را

هر متاعی را خریداری است صائب در جهان

بهر زخم عاشقان دارد قیامت شور را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها