0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۲۱
جمعه 13 فروردین 1395  10:34 PM

خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا

خاکساری در حصار عافیت دارد مرا

تا چه بدمستی ز من سرزد که دور روزگار

در کشاکش از خمار عافیت دارد مرا

آسمان گر از خزان درد پامالم کند

به که سرسبز از بهار عافیت دارد مرا

تا سبو بر دوش دارم از خمار آسوده ام

میکشی در زیر بار عافیت دارد مرا

صبح محشر شور در عالم فکند و همچنان

آسمان امیدوار عافیت دارد مرا

شکر زنجیر جنون بر گردن من واجب است

مدتی شد در حصار عافیت دارد مرا

اهل دردی نیست صائب زین همه دردی کشان

تا به جامی شرمسار عافیت دارد مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها