0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۶۲
جمعه 13 فروردین 1395  10:32 PM

چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا

خوش گلی آخر شکفت از گلشن احزان مرا

تیغ بر فرقم زنند و گوهر از دستم برند

چون صدف شد دشمن جان گوهر رخشان مرا

دل چو رو گرداند، بر گرداندن او مشکل است

روی دل تا برنگردیده است، بر گردان مرا

ذوق همچشمی ندارد شهرتم با آفتاب

گرد عالم از چه دارد چرخ سرگردان مرا؟

هر که بر من پرده پوشد خویش را رسوا کند

من نه آن شمعم که بتوان داشتن پنهان مرا

نیستم پیراهن یوسف، چرا هر جا روم

خون تهمت می چکد از گوشه دامان مرا؟

نیست صائب در خرابات مغان دریا دلی

تا به یک ساغر کند شرمنده احسان مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها