0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۲
جمعه 13 فروردین 1395  10:31 PM

برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا

دست خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا

خود حسابی شد دل آگاه را روز حساب

دیده انصاف میزان قیامت شد مرا

پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق

قامت خم گشته محراب عبادت شد مرا

هر می تلخی که بردم در جوانی ها به کار

وقت پیری مایه اشک ندامت شد مرا

دانه ای جز خوردن دل نیست در هنگامه ها

حیف از اوقاتی که صرف دام صحبت شد مرا

آنچه در ایام پیری کم شد از نور بصر

باعث افزونی نور بصیرت شد مرا

منت ایزد را که در انجام عمر آمد به دست

در جوانی گر ز کف دامان فرصت شد مرا

دست هر کس را گرفتم صائب از افتادگان

بر چراغ زندگی دست حمایت شد مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها