0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۶
جمعه 13 فروردین 1395  10:28 PM

عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را

پیش زهاد افکنم این خرقه سالوس را

هیچ کس از رشته کارم سری بیرون نبرد

نبض من بند زبان گردید جالینوس را

از خودآرایان نمی باید بصیرت چشم داشت

عیب پیش پا نیاید در نظر طاوس را

حرف دعوی در میان باطلان دارد رواج

هست در بتخانه گلبانگ دگر ناقوس را

هر چه ماند از تو بر جا، حاصلش باشد دریغ

چند خواهی جمع کرد این مایه افسوس را

ظلم می سازد زبان عیب جویان را دراز

عدل مهر خامشی بر لب زند جاسوس را

زخم از مرهم گواراتر بود بر عارفان

رخنه در زندان بود از نقش به، محبوس را

می کند در پرده ناموس، حسن ایجاد عشق

شمع چون پروانه در رقص آورد فانوس را

بر سر گنج است صائب پای من، تا کرده ام

چون صدف گنجینه گوهر، کف افسوس را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها