0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۴
جمعه 13 فروردین 1395  10:27 PM

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را

زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من

آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود

حلقه چشمی که در دام آورد صیاد را

آتشین رویی که من در زلف او دل بسته ام

پنجه خورشید سازد شانه شمشاد را

پنجه مژگان گیرایی که من دیدم ازو

زر دست افشار سازد بیضه فولاد را

آتش گل گر به این دستور گردد شعله ور

سرمه سازد در گلوی بلبلان فریاد را

صائب از روی ارادت هر که تن در کار داد

می کند دست نوازش سیلی استاد را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها