0

📗📘📙غزلیات صائب تبریزی📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۴
جمعه 13 فروردین 1395  10:25 PM

می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را

پرده پوشی چون کند شب گوهر شب تاب را

غیرت طاق دلاویز خم ابروی او

همچو ناخن می خراشد سینه محراب را

دیده حسرت عنان عمر نتواند گرفت

هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را

چون عنانداری کنم دل را، که چشم شوخ او

شهپر پرواز می گردد دل بی تاب را

در لباس عاریت چون ابر آرامش مجو

برق زیر پوست باشد جامه سنجاب را

خاکیان را بحر رحمت می کند روشنگری

موجه دریاست صیقل، ظلمت سیلاب را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها