0

متفرقات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶۲۷
جمعه 13 فروردین 1395  10:10 PM

ز عشق بی مژه تر نمی توان بودن

بهار بی می و ساغر نمی توان بودن

نگه از چشم کبود تو چه خوش می آید

یوسف از نیل به این آب نیاید بیرون

در چنین فصل بهاری که گل از سنگ دمید

زاهد از گوشه محراب نیاید بیرون

نیست از ورطه افلاک خلاصی ممکن

به شنا موج ز گرداب نیاید بیرون

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها