0

گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۰۳
جمعه 13 فروردین 1395  9:18 PM

نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم

همان خورشید تابانم اگر در زیر پا افتم

به ذوق نالهٔ من آسمان مستانه می‌رقصد

جهان ماتمسرا گردد اگر من از نوا افتم

درین دریای پرآشوب پنداری حبابم من

که در هر گردش چشمی به گرداب فنا افتم

خبر از خود ندارم چون سپند از بیقراریها

نمی‌دانم کجا خیزم، نمی‌دانم کجا افتم

تلاش مسند عزت ندارم چون گرانجانان

عزیزم، هر کجا چون سایهٔ بال هما افتم

پی تحصیل روزی دست و پایی می‌زنم صائب

نمی‌روید زر از جیبم که چون گل بر قفا افتم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها