غزل شمارهٔ ۵۵
جمعه 13 فروردین 1395 9:15 PM
تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد
زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد
چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد
در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟
بس که ناز کارنشناسان ملولم ساخته است
دست میمالم به هم تا وقت کارم بگذرد
بار منت بر نمیتابد دل آزادهام
غنچه گردم گر نسیم از شاخسارم بگذرد
با خیال او قناعت میکنم، من کیستم
تا وصالش در دل امیدوارم بگذرد؟
من که چون خورشید تابان لعل سازم سنگ را
از شفق صائب به خون دل مدارم بگذرد
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.