0

گزیدهٔ غزلیات صائب تبریزی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۷
جمعه 13 فروردین 1395  9:12 PM

زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده‌ست

زان سیب ذقن قسمت ما دست بریده‌ست

ما را ز شب وصل چه حاصل،که تو از ناز

تا باز کنی بند قبا، صبح دمیده‌ست

چون خضر، شود سبز به هر جا که نهد پای

هر سوخته‌جانی که عقیق تو مکیده‌ست

ما در چه شماریم، که خورشید جهانتاب

گردن به تماشای تو از صبح کشیده‌ست

شد عمر و نشد سیر دل ما ز تپیدن

این قطرهٔ خون از سر تیغ که چکیده‌ست؟

عمری است خبر از دل و دلدار ندارم

با شیشه پریزاد من از دست پریده‌ست

صائب چه کنی پای طلب آبله فرسود؟

هر کس به مقامی که رسیده‌ست، رسیده‌ست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها