0

مثنویات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳۰
پنج شنبه 12 فروردین 1395  2:11 PM

در خرابات مغان رندانه رو

خم می را نوش کن مستانه رو

در خرابات مغان رندی بجو

حال سرمستی ما با او بگو

دردمندی جوی و درمان را طلب

کفر را بگذار و ایمان را طلب

خوش درین دریای بی پایان در آ

تا ببینی آبروی ما به ما

با حباب و آب اگر داری نظر

یک دمی در عین این دریا نگر

این چنین دریای وحدت را بجو

گرد هستی را ز خود نیکو بشو

هرکه را خواهی به نور او نگر

بد مبین ای یار من نیکو نگر

در خرابات ار بیابی رند مست

به که با مخمور باشی همنشست

عشق او شمع است تو پروانه باش

در طریق عاشقی مردانه باش

ساقی ار بخشد تو را پیمانه ای

نوش کن می جو دگر خمخانه ای

گر تو داری همت عالی تمام

هرچه می خواهی بیابی والسلام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها