0

مثنویات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴۷
پنج شنبه 12 فروردین 1395  2:09 PM

همه عالم حجاب و عین حجاب

غیر او نیست این سخن دریاب

دفتر کاینات می خوانم

معنیش حرف حرف می دانم

شانه را گر هزار دندانه است

یک حقیقت هویت آن است

گر بگویم هزار یک سخنست

یوسفی را هزار پیرهن است

ظلمت و نور هر دو یک ذاتند

گرچه اندر ظهور آیاتند

ور ظهور است این منی و توئی

به مسما یکی به اسم دوئی

آنکه انسان کاملش نام است

نزد رندان چو باده و جامست

نوش کن جام می که نوشت باد

خم می دائما به جوشت باد

ساغر می مدام می نوشم

خلعت از جود عشق می پوشم

ما خراباتیان سرمستیم

در خرابات عشق پابستیم

می و جامیم و جان و جانانه

شاه و دُستور و کنج ویرانه

شیخ مرشد جنید بغدادی

مصر معنی و مشق دلشادی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها