0

مثنویات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶
پنج شنبه 12 فروردین 1395  2:07 PM

گرنه ای باطل بیا و حق پرست

از مقید بگذر و مطلق پرست

حق وجود است و یکی می دانمش

گر چه باطل را عدم می خوانمش

چون یکی اندر یکی باشد یکی

در وجود آن یکی نبود شکی

یک وجود است و کمالش بی شمار

در دو عالم آن یکی را می شمار

زوج از تکرار فرد آمد پدید

این سخن از ما به جان باید شنید

زوج عالم دان و آن الله فرد

یک حقیقت خواه زوج و خواه فرد

فرد مطلق شد مقید در ظهور

گاه ظلمت می نماید گاه نور

نور مطلق از ظهور وی بود

ور نه اینجا نور و ظلمت کی بود

جامی از می پر ز می بستان بنوش

شادی رندان و سرمستان بنوش

قول ما حق است از حق می شنو

گه مقید گاه مطلق می شنو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها