0

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۵
پنج شنبه 12 فروردین 1395  12:09 PM

به سر خواجه کلان که مرا

نبُود میل با کلاه شما

دنیی و آخرت نمی طلبم

این و آن از کجا و ما ز کجا

حال امروز را غنیمت دان

دی گذشت و نیامده فردا

گوش کن گفته های مستانه

چه کنی قول بو علی سینا

در خرابات مست می گردم

گر حریف منی بیا اینجا

سر زلف نگار در دستم

با خیالش همی برم سودا

نعمت الله چو آینهٔ روشن

می نماید به ما خدا به خدا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها