0

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۴
پنج شنبه 12 فروردین 1395  12:08 PM

مبتلائی دیدمش خوش در بلا

گفتمش خواهی بلا گفتا بلی

از بلا چون کار ما بالا گرفت

جان ما جوید بلا از مبتلا

بینوایان را نوائی دیگر است

خوش نوائی می طلب از بینوا

آبرو جوئی درین دریا بجو

عین ما می جو به عین ما چو ما

دُرد دردش عاشقانه نوش کن

تا ز دُرد درد دل یابی دوا

در محیط بیکران افتاده ایم

نیست ما را ابتدا و انتها

نعمت الله ساقی و ما رند مست

با حریفان در خرابات فنا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها