0

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۸
پنج شنبه 12 فروردین 1395  12:04 PM

چشم ما شد به نور او بینا

نظری کن به نور او در ما

آب این چشمه می رود هر سو

لاجرم سو به سو بُود دریا

غرق بحریم و آب می‌جوئیم

ما طلبکار او و او با ما

دردمندیم و دلخوشیم از آن

درد عشق است و جان بود دردا

ما خیالیم و در حقیقت او

هو معنا و فانظروا معنا

نور معنی نموده در صورت

گنج اسما نهاده در اشیا

نعمت الله از او شده موجود

نور او هم به او بود پیدا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها