0

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۱
پنج شنبه 12 فروردین 1395  12:04 PM

هر شب چون ماه می‌بینیم ما

آفتابی می ‌نماید مه لقا

چشم ما از نور او خوش روشن است

دیده‌ایم آئینهٔ گیتی نما

یک زمان با ما در این دریا نشین

عین ما می‌بین به عین ما چو ما

خواجه محبوبست و می‌ گوئی محب

پادشاه است او و می ‌خوانی گدا

از فنا و از بقا آسوده‌ایم

فارغیم از ابتدا و انتها

نعمت الله هیچ می‌دانی که کیست

یادگار انبیا و اولیا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها