0

غزلیات شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۹
پنج شنبه 12 فروردین 1395  12:04 PM

از ازل تا ابد خواند مرا

یار من محروم کی ماند مرا

من به غیر او نکردم التفات

حضرت او نیک می داند مرا

عاقبت تاج سر شاهان شوم

گر به خاک راه بنشاند مرا

یک مس بی او نخواهم زد دگر

تا دمی از خویش بستاند مرا

رو بدان درگاه دارم روز و شب

از در خود یار کی راند مرا

تا ز من یابند مردم بهره ها

چون درخت میوه افشاند مرا

نعمت الله را نداند هیچ کس

در همه عالم خدا داند مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها