0

قصاید شاه نعمت‌الله ولی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶
پنج شنبه 12 فروردین 1395  11:58 AM

بیا ای مومن صادق بگو صلوات پیغمبر

اگر از جان شدی عاشق بگو صلوات پیغمبر

دل خود را منور کن جهانی پر ز عنبر کن

دهان پر شهد و شکر کن بگو صلوات پیغمبر

اگر تو امت اوئی رضای او به جان جوئی

چو ما شاید اگر گوئی بگو صلوات پیغمبر

خرد بویش به جان بوید ملک مهرش به دل جوید

خدا صلوات او گوید بگو صلوات پیغمبر

به عرش و فرش ، انس و جان دعای او کنند از جان

کریمانه تو در کرمان بگو صلوات پیغمبر

ز آتش گر امان خواهی حیات جاودان خواهی

بهشت و حوریان خواهی بگو صلوات پیغمبر

بیا و بندهٔ شه شو حریف نعمت الله شو

ز حال خویش آگه شو بگو صلوات پیغمبر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها