0

غزلیات سیف فرغانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۰۷
پنج شنبه 12 فروردین 1395  10:17 AM

چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست

صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست

مر ترا نیست بمن میل و شکیبایی هست

بنده را هست بتو میل و شکیبایی نیست

چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود

چه بود فایده ازچشم چو بینایی نیست

بر سر کوی تو در قید وفای خویشم

ور نه رفتنم ای دوست زبی پایی نیست

من سگ کویم و هرجای مرا مأواییست

بودنم بر در این خانه زبی جایی نیست

گفتی از اهل زمان نیست وفایی کس را

بنده را هست ولیکن چو تو فرمایی نیست

دل رهایی طلبد از تو بهر روی که هست

ور چه داند که چو روی تو بزیبایی نیست

در چو دربهر بود چون تو نباشد صافی

گل چو بر شاخ بود چون تو بر عنایی نیست

سیف فرغانی هر روز بیاید بر تو

دولت آنکه تو یکشب بر او آیی نیست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها