0

غزلیات سیف فرغانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۹۹
پنج شنبه 12 فروردین 1395  10:16 AM

در سمن با آن طراوت حسن این رخسار نیست

در شکر با آن حلاوت ذوق این گفتار نیست

ژاله بر برگ سمن همچون عرق بر روی او

لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نیست

دوش گفتم از لبش جانم بکام دل رسد

چون کنم او خفته و بخت رهی بیدار نیست

ای بشیرینی ز شکر در جهان معروف تر

شهد با چندان حلاوت چون تو شیرین کار نیست

چون تو روزی مرهم وصلی نهی بر جان من

گر بتیغ هجر مجروحم کنی آزار نیست

بر دل تنگم اگر کوهی نهی کاهی بود

کآنچه جز هجر تو باشد بر دل من بار نیست

تا درآید اندرو غمهای تو هر سو درست

خانه دلرا که جز نقش تو بر دیوار نیست

مستی و دیوانگی از چون منی نبود عجب

کز شراب عشق تو در من رگی هشیار نیست

گر همه جانست اندر وی نباشد زندگی

چون کسی را دل ز درد عشق تو بیمار نیست

در سخن هر لفظ کندر وی نباشد نام تو

صورتش گر جان بود آن لفظ معنی دار نیست

هرکه عاشق نیست از وصلت نیابد بهره یی

هرکه او نبود بهشتی لایق دیدار نیست

سیف فرغانی چو روی دوست دیدی ناله کن

عندلیبی و ترا جز روی او گلزار نیست

چون مدد از غیر نبود صبر کن تا حل شود

« ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست »

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها