0

غزلیات سیف فرغانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶۶
پنج شنبه 12 فروردین 1395  10:14 AM

طوطی روح که دامش قفس ناسوتست

عندلیبی است که جایش چمن لاهوتست

بشکرهای ملون چو مگس حاجت نیست

طوطیی را که ز خوان ملکوتش قوتست

یوسف عقل ترا نفس تو چون زندانست

یونس روح ترا جسم تو بطن الحوتست

ای بدنیا متمتع اگر این عمره و حج

از پی نام کنی کعبه ترا حانوتست

در کهولت چو صبی طبع جوان آیین را

زآن مریدی تو که پیر خردت فرتوتست

دل تو مرده دنیا و چنین تا لب گور

سوبسو مرده کش توتن چون تابوتست

هرکه او تشنه دنیاست ازو ناید عشق

مطلب آب ز چاهی که درو هاروتست

ای جوانمرد تو مرد پیرزن دنیا را

زهره یی دان که رخش آفت صد ماروتست

دل خودبین تو امروز چو افعی شد کور

زآن زمرد که بگرد لب چون یاقوتست

خویشتن را تو چو داود شماری لیکن

هر سر موی تو در ملک یکی جالوتست

سیف فرغانی رو خدمت درویشان کن

کرم قزاز بریشم گر برگ توتست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها