0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۳۳
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:18 PM

صنما چبود اگر بوسگکی وام دهی

نه برآشوبی هر ساعت و دشنام دهی

بستهٔ دام تو گشتست دل من چه شود

که مرا قوت از آن پسته و بادام دهی

پختهٔ عشق شود گر چه بود خام ای جان

هر کرا روزی یک جام می خام دهی

نکنی ور بکنی ناز به هنجار کنی

ندهی ور بدهی بوسه به هنگام دهی

گر دل و جان به تو بخشیم روا باشد از آنک

جان فزون گردد ز آنگه که مرا جام دهی

جامهٔ غم بدرم من ز طرب چون تو مرا

حب در بسته میان جام غم انجام دهی

بی‌قرارست سنایی ز غم عشق تو جان

چه بود گرش به یک بوسه تو آرام دهی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها