0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۷۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:15 PM

ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده

ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده

بسته کمر بندگی تو همه احرار

از سر کله خواجگی و کبر نهاده

دستان دو دست تو به عیوق رسیده

آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده

ابدال شکسته همه در راه تو توبه

زهاد گرفته همه بر یاد تو باده

مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد

ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده

پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت

هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها