0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۰۴
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:15 PM

صنما آن خط مشکین که فراز آوردی

بر گل از غلیه گوی که طراز آوردی

گرچه خوبست به گرد رخ تو زلف دراز

خط بسی خوبتر از زلف دراز آوردی

گر نیازست رهی را به خط خوب تو باز

تو رهی را به خط خویش نیاز آوردی

قبله‌ای ساختی از غالیه بر سیم سپید

تا بدان قبله بتان را به نماز آوردی

پیش خلق از جهت شعبده و بلعجبی

نرگس بلعجب شعبده‌باز آوردی

چند گویی که دلت پیش تو باز آوردم

این سخن بیهده و هزل و مجاز آوردی

دلم افروخته بود از طرب و شادی و ناز

تو دلی سوختهٔ از گرم و گداز آوردی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها