0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۶۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:12 PM

خه خه ای جان علیک عین‌الله

ای گلستان علیک عین‌الله

اندرا اندرا که خوش کردی

مجلس جان علیک عین‌الله

برفشان برفشان دل و جان را

در و مرجان علیک عین‌الله

هیچ جایی نیافت از پی انس

چون تو مهمان علیک عین‌الله

مرده دل بوده‌ایم در بندت

از همه جان علیک عین‌الله

پیش خز تا کنیم بر لب تو

بوسه باران علیک عین‌الله

جان ما کن ز لحن داوودی

چون سلیمان علیک عین‌الله

باش تا ما کنیم بر سر تو

شکر افشان علیک عین‌الله

پیش کاست همی برد سجده

بت کاسان علیک عین‌الله

خاک پایت ز عشق بوسه دهد

جان خاقان علیک عین‌الله

آنچه گویند صوفیانش «آن»

تویی آن «آن» علیک عین‌الله

در غلامیت بر سنایی نیست

هیچ تاوان علیک عین‌الله

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها