0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۸۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  5:08 PM

خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم

هفت کشور را به دور ساغری اندر کشیم

هفت گردون مختصر باشد به پیش مرد عشق

شاید ار دامن ز کون مختصر برتر کشیم

نفس ما خصمی عظیم اندر نهاد راه ماست

غزو اکبر باشد ار در روی او خنجر کشیم

پای ما در دام عشق خوبرویان بسته شد

زین قبل درد و بلای عاشقی بر سر کشیم

قصر قیصروان کسری گر نباشد گو مباش

ما به مردی حلقه در گوش دو صد قیصر کشیم

گر نشیند گرد کوی دوست بر رخسار ما

خط عزل از جان و دل بر مشک و بر عنبر کشیم

این همه تر دامنان را خشک بادا دست و پا

خیز تا خط فنا گرد سنایی برکشیم

در کلاه او اگر پشمی‌ست آتش در زنیم

عقل و هوش خویشتن یک دم به مستی در کشیم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها