غزل شمارهٔ ۱۲۹
چهارشنبه 11 فروردین 1395 4:59 PM
چون دو زلفین تو کمند بود
شاید ار دل اسیر بند بود
گوییم صبر کن ز بهر خدا
آخر این صبر نیز چند بود
خواجه انصاف می بباید داد
با چنین رخ چه جای پند بود
سرو را کی رخ چو ماه بود
ما را کی لب چو قند بود
می ندانی که پست گردد زود
هر کرا همت بلند بود
هر که معشوقهای چنین طلبد
همه رنج و غمش پسند بود
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.