0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۴۳
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:57 PM

معشوق مرا ره قلندر زد

زان راه به جانم آتش اندر زد

گه رفت ره صلاح دین داری

گه راه مقامران لنگر زد

رندی در زهد و کفر در ایمان

ظلمت در نور و خیر در شر زد

خمیده چو حلقه کرد قد من

و آنگاه مرا چو حلقه بر در زد

چون سوخت مرا بر آتش دوزخ

وز آتش دوزخ آب کوثر زد

در صومعه پای کوفت از مستی

ابدال ز عشق دست بر سر زد

با آب عنب به صومعه در شد

در میکده آب زر بر آذر زد

گر من نه به کام خویشم او باری

با آنکه دلم نخواست خوشتر زد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها