0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:56 PM

تا جهان باشد نخواهم در جهان هجران عشق

عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمان عشق

تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان

نام من بادا نوشته بر سر دیوان عشق

خط قلاشی چو عشق نیکوان بر من کشند

شرط باشد برنهم سر بر خط فرمان عشق

در میان عشق حالی دارم اردانی چنانک

جان برافشانم همی از خرمی بر جان عشق

در خم چوگان زلف دلبران انداخت دل

هر که با خوبان سواری کرد در میدان عشق

من درین میدان سواری کرده‌ام تا لاجرم

کرده‌ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق

در جهان برهان خوبی شد بت دلدار من

تا شد او برهان خوبی من شدم برهان عشق

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها