0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰۸
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:55 PM

ای زلف تو تکیه کرده بر گوش

ای جعد تو حلقه گشته بر دوش

ای کرده دلم ز عشق مفتون

وی کرده تنم ز هجر مدهوش

چون رزم کنی و بزم سازی

ای لاله رخ سمن بناگوش

گویند ترا مه قدح گیر

خوانند ترا بت زره پوش

گیرم که مرا شبی به خلوت

تا روز نگیری اندر آغوش

نیکو نبود که بی گناهی

یک باره مرا کنی فراموش

گیرم که سنایی از غمت مرد

باری سخنش به طبع بنیوش

بی روی تو بود دوش تا صبح

از نالهٔ او جهان پر از جوش

یارب شب کس مباد هرگز

زینگونه که او گذاشت شب دوش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها