0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۷۵
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:53 PM

زلف چون زنجیر و چون قیر ای پسر

یک زمان از دوش برگیر ای پسر

زان که تا در بند و زنجیر توایم

از در بندیم و زنجیر ای پسر

عرصه تا کی کرد خواهی عارضین

چون گل بی خار بر خیز ای پسر

هر زمان آیی به تیر انداختن

هم کمان در دست و هم تیر ای پسر

زان که چشم بد بدان عارض رسد

زود در ده بانگ تکبیر ای پسر

آن لب و دندان و آن شیرین زبان

انگبین‌ست و می و شیر ای پسر

جست نتواند دل از عشق تو هیچ

جست که تواند ز تقدیر ای پسر

پای بفشارد سنایی در غمت

تا به دست آیی به تدبیر ای پسر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها