0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۶
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:52 PM

ای من غلام عشق که روزی هزار بار

ر من نهد ز عشق بتی صد هزار بار

این عشق جوهریست بدانجا که روی داد

بر عقل زیرکان بزند راه اختیار

جز عشق و اختیار به میدان نام و ننگ

نامرد را ز مرد که کردست آشکار

جز درد عشق غمزهٔ معشوق را که کرد

بر جان عاشقان بتر از زخم ذوالفقار

این درد عشق راست که در پای نیکوان

هر ساعت ار بخواهد جانها کند نثار

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک

در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها