0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۵۰
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:52 PM

هر کو به خرابات مرا راه نماید

زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید

ره کو بگشاید در میخانه به من بر

ایزد در فردوس برو بر بگشاید

ای جمع مسلمانان پیران و جوانان

در شهر شما کس را خود مزد نباید

گویند سنایی را شد شرم به یک بار

رفتن به خرابات ورا شرم نیاید

دایم به خرابات مرا رفتن از آنست

کالا به خرابات مرا دل نگشاید

من می‌روم و رفتن و خواهم رفتن

کمتر غمم اینست که گویند نشاید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها