0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۲۲
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:51 PM

ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد

دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد

در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو

یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد

بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت

بر تخت دل من به جمالی دگر آمد

شد نقص کمالی که مرا بود به صورت

در عالم تحقیق کمالی دگر آمد

بر طبل طلب می‌زدم از حرص دوالی

ناگاه بر آن طبل دوالی دگر آمد

از سینه نهال امل از بیم بکندم

با میوهٔ انصاف نهالی دگر آمد

بر عشوه ز من رفت به تعریض نکالات

آسوده به تصریح نکالی دگر آمد

در وصف صفا حیدر اقبال به چشمم

بر دلدل دولت به دلالی دگر آمد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها