0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۶
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:51 PM

هر کرا در دل خمار عشق و برنایی بود

کار او در عاشقی زاری و رسوایی بود

این منم زاری که از عشق بتان شیدا شدم

آری اندر عاشقی زاری و شیدایی بود

ای نگارین چند فرمایی شکیبایی مرا

با غم عشقت کجا در دل شکیبایی بود

مر مرا گفتی چرا بر روی من عاشق شدی

عاشقی جانانه خودکامی و خودرایی بود

شد دلم صفرایی از دست فراق این جمال

آنکه صفرایی نشد در عشق سودایی بود

آن که یک ساعت دل آورد و ببرد و باز داد

بر حقیقت دان که او در عشق هر جایی بود

از سخنهای سنایی سیر کی گردند خود

جز کسی کو در ره تحقیق بینایی بود

از جمال یوسفی سیری نیابد جاودان

هر کرا بر جان و دل عشق زلیخایی بود

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها