0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۹۷
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:47 PM

دلم با عشق آن بت کار دارد

که او با عاشقان پیکار دارد

به دست عشقبازی در فتادم

که او عاشق چو من بسیار دارد

دل من عاشق عشقست و شاید

که از من یار دل بیزار دارد

کرا معشوق جز عشقست از آنست

که او آیینهٔ زنگار دارد

یکی باغست این پر گل ولیکن

همه پیرامن او خار دارد

نبیند هرگز آنکس خواب را روی

که عشق او را شبی بیدار دارد

نه هموارست راه عشق آنکس

که با جان عشق را هموار دارد

غم جانان خرد و جان فروشد

کسی کو ره بدین بازار دارد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها