0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۹۰
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:47 PM

تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد

داغ حسرت عاشقان را سر به سر بر دل نهاد

دلبران بی دل شدند زانگه که او بربست بار

عاشقان دادند جان چون پای در محمل نهاد

روز من چون تیره زلفش گشت از هجران او

چون بدیدم کان غلامش رخت بر بازل نهاد

زان جمال همچو ماهش هر چه بود از تیره شب

شد هزیمت چون نگارم رخ سوی منزل نهاد

زاب چشم عاشقان آن راه شد پر آب و گل

تا به منزل نارمید او گام خود در گل نهاد

راه او پر گل همی شد کز فراق خود همی

در دو دیدهٔ عالمی از عشق خود پلپل نهاد

چاکر از غم دل ز مهرت برگرفت از بهر آنک

با اصیل الملک خواجه اسعد مقبل نهاد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها