0

غزلیات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۹
چهارشنبه 11 فروردین 1395  4:47 PM

روزی دل من مرا نشان داد

وز ماه من او خبر به جان داد

گفتا بشنو نشان ماهی

کو نامهٔ عشق در جهان داد

خورشید رهی او نزیبد

مه بوسه ورا بر آستان داد

یک روز مرا بخواند و بنواخت

و آنگاه به وصل من زبان داد

برداشت پیاله و دمادم

می داد مرا و بی کران داد

من دانستم که می بلاییست

لیکن چه کنم مرا چو ز آن داد

از باده چنان مرا بیازرد

کز سر بگرفت و در میان داد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها