0

قصاید و قطعات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱۳
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:16 PM

ز تو ای چرخ نیلی رنگ دارم

هزاران سان عنا و درد جامع

نه تنها از تو بل کز هر چه جز تست

به من بر هست همچون سیف قاطع

مرا زان مرد نشناسی تو زنهار

که گردم از تو اندر راه راجع

طمع چون بگسلم از خلق از تو

مرا خوا یار باش و خوا منازع

چو بی‌طمعی و آزادی گزیدم

دلم بیزار گشت از حرص و قانع

بر آزادمردان و کریمان

گرانتر نیست کس از مرد طامع

ازین یاران چون ماران باطن

خلاف یکدگر همچون طبایع

بسان نسر طایر راست باشد

به پیش و پس بسان نسر واقع

عدو بسیار کس کو هر کسی را

نماند حقتعالی هیچ ضایع

چو عیسی را عدو بسیار شد زود

ببرد ایزد ورا در چرخ رابع

خسیسان را چرا اکرام کردیم

بخیلان را چرا کردیم صانع

همیشه خاک بر فرق کسی باد

که نشناسد بدی را از بدایع

حذر کن ای سنایی تو از اینها

ترا باری ندانم چیست مانع

ببر زین ناکسان و دیگران گیر

«کثیرالناس ارض الله واسع»

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها