0

قصاید و قطعات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۰۸
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:16 PM

ای خداوند قایم قدوس

ملک تو ناقیاس و نامحسوس

قایمی خود به خود قیام تو نیست

به قیامی که هست ضد جلوس

ساحت سینه‌های مشتاقان

ز آرزوی تو شد به دور و شموس

در دل عارفان حضرت تو

صد نهال از محبتت مغروس

نور افلاک در نهاد قدم

کنی از راه عاشقان مطموس

هشت باغ و چهار رکن سرور

جنت عدن با همه ناموس

پیش آن دل بدانکه کس نخرد

به یکی مشت ارزن و سه فلوس

خاکپای بلال حضرت تو

گشته از راه دین تاج رئوس

خاک بر سر دبیر حضرت را

چون نداند همی یمین غموس

کردم آواره از مساکن عز

حل منجوس و طالع منحوس

گر چه زاغ سیاه گشتستم

نگزینم مقام جز ناقوس

زاغ گر بشنود کند در حال

زین سخنها کرشمه چو طاووس

شد مقیم سرخس و اندر وی

همچو دزدی به قلعه‌ای محبوس

ای سنایی بود که در غزنین

می‌ندانند شاه را ز عروس

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها